سلامون علیکم ....
خاطره قبل خوبو یا نه یره ها؟.........
امشو خاطره باغ...
یک روز ده باغه جعفراباد بدم که یک محله دیدم که یک موشه ده ته زمینه گندم راه مره....
عمو سبیل گفتم که موشه دیدم ده ته زمی مگد انگه عمو فقط تماشا مکرده باش که چتو اور بکشم برفتش مشعله علوی اوو و ده ته زمی خور گرف......
ازی قال بی قال که یک محل دیدم زمیره ده علون داختش و جعفراباده هم ...
پاسگاه اومه اور ببو....
هیچ دگه ایقدر شلنگ وری بقل ای کشیدن که ور مگو....
نظرات شما عزیزان: